-
بودنت
شنبه 6 دی 1393 21:21
نه اینکه تلخ باشی... نه! نه! اصلا!! طعم تنم گس شده بود... باریدی و... شعرهایم رنگ گرفت!
-
بلوغ دردناکم
شنبه 27 اردیبهشت 1393 21:49
شاید شعرهایم شبیه حس بلوغی دوباره.... شیون می کنند دوستی میگفت: چلچلی....
-
تنهایی
جمعه 8 آذر 1392 00:52
در خانه ام را باز گذاشتم هیچکس تنهایی ام را... ندزدید! (جلال ارمغان) ************** در خانه ام را... حتی گاوصندوق را باز گذاشتم کسی به سراغم نیامد! که به دزدیدن تنهایی ام دلخوش کنم!!! (مهراز)
-
فاصلــــــــــــــــــــــــــه
سهشنبه 10 بهمن 1391 18:34
رعایت کن فاصله ی ایمنی ات را... با من! از دور زیبا هستم...!
-
رد پا...
سهشنبه 3 بهمن 1391 23:28
سردتر از زمستان نگاه توست که آب شد... روی برف ها
-
The End
جمعه 17 تیر 1390 00:42
میگن حالت خیلی بده این روزا خیلی سختته دلم خنک شد آخرش بکش بکش که حقته گریمو دیدی گفتی که عیب نداره قسمتته صدای هق هقت میاد خدا می گه نوبتته همین که باختی مثل من تو هم شکستی بسته می گن داری دق می کنی آخیش تو یکی حقته می گفتی دلبریت تکه برگ برنده دستته خیال می کردی که بری خیرو صلاح بختته اگه غریبه شد دلم تقصیر دست...
-
برای خودم. برای لیلی
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 00:23
اصلا فرقی می کند شنبه ی صورتی باشد یا پنج شنبه ی آبی؟ وقتی برگشتن آقای سیب همان قدر محال شود که رفتن آقای... اصلا فرقی می کند پیغام روی آیینه چه باشد وقتی نه تو لیلی ترین باشی و من یگانه ترین... رفتند لیلی... تمام شد...؟ من از تو می پرسم و تو همیشه ... همیشه... همیشه... جوابم را با دعاهایت می دهی و حس تو که تنها حقیقت...
-
Lost Of Love
جمعه 17 دی 1389 00:29
قدم می زنم، یاد سه سال پیش می افتم... یا 4 سال...؟! اصلا چه فرقی می کنه؟ همون زمستون که سردی ش تا عود استخون می رفت و سگارو سربه زیر کرده بود! یاد دوست اولم! "م" می افتم! هوا سرده... مطمئنن سردتر از اون زمستون نیست! اما من سردمه و به قول فروغ: "گرم نخواهم شد" هه! نیازی نیست یاد "ه"...
-
این روزهای من
شنبه 29 آبان 1389 00:19
جنگی درونم برپاست صلیبی تر از، تاریخ...!!!!
-
ME
دوشنبه 26 مهر 1389 14:57
من شکسته ام. تو صدایی نمی شنوی؟ صدای شکسته های وجود بی وجود من! باورهایم مرده اند یا از اول نبودند؟ من هنوز عینکم را دوست دارم. صورتم را پشت عینک دودی ام پنهان می کنم و .... من هنوز هم حرف هایم را نزده ام. تو هنوز خیلی چیزها را نمی دانی. من امشب نوشتن را کنار می گذارم و دیگر نه قلم به دست می گیرم و نه هیچ کیبوردی...
-
خیانت...
یکشنبه 28 شهریور 1389 01:32
حق داری یا نداری... با خدا قهر باشی؟ شناسنامه ام را پاره می کنم خیانت نکن... خیانت خوب نیست... شناسنامه ام را می سوزانم مثل هر بار! تو انتخاب کن... من نگاه می کنم! شناسنامه ام را خاک می کنم انگار اصلا نبودم...
-
من اورا تازه پیدا کرده بودم...
پنجشنبه 18 شهریور 1389 15:42
آلوده ام به دست هایی ظاهرا معصوم! ترک های روح دیدنیست...؟ که تو اصرار داری...
-
فکر نمی کنی دیر، زود شد....؟؟؟؟
جمعه 5 شهریور 1389 03:06
[فعلا] دیگه آپ نمی کنم پی نوشت 1 : من خسته از مهمانی صبرم پی نوشت2 : سکوت... سکوت... سکوت...
-
آیینه
چهارشنبه 3 شهریور 1389 06:10
فروغ تمام روز را در آینه گریه میکرد... من اما... تمام شب را... تمام شب شعاع ذهن آشفته ام درگیر نگاه های کم سویت... آیینه را وارونه گذاشتم... آن دختر وبال آیینه بود! بیا همین دست نوشته های کمت را ببر، دلم نمی رود به سوزاندن بیا همین یادگار های کمت را ببر، به رخم می کشند دست هایت را نه...! بیا اما... بی فایده ست...
-
مشاعره
چهارشنبه 3 شهریور 1389 04:58
در رنگ حریر صورتی ول بودی هنگام نگاه ماه کامل بودی در آیینه دزدکی ترا می دیدم ای کاش همین لحظه مقابل بودی (جلال ارمغان) # # # در رنگ حریر صورتی ول بودم من در نگاه تو کامل بودم هنگام وداع غبار اندوه بودم ای کاش با درد و غمت مقابل بودم (مهراز)
-
افکار متلاشی شده ام...
پنجشنبه 21 مرداد 1389 16:31
سکانس اول: دست و پا زدم سال ها میان اشعار فروغ و فریدون تا حل شدم! چقدر کشش می دهم نگفتن غزل را... تو منت تا نیستی رفته که... غزل بی وزن است یا من؟ هرچند بفهمی لحظه ای نمی توانی زن باشی... سکانس دوم: دیگر گرم نمی شود... امشب تار و پود وجودم با یخ تابیده... دعا کن... دعا... خوب است! فکر هم نکردی... چرا تنها سهمم نگاه...
-
بر که نمی گردی...
شنبه 9 مرداد 1389 23:56
از هنگامه ی رفتنت شعرها شکستند و آوازها بی صدا ... تمام قصه ها بی تمام شد! و هارمونی موهایم که نیست قرمز و مشکی * که نیست آهنگ دوستت می دارم در عود گوشم بر که نمی گردی... آرامش ظاهری چشمانت به بازی ام گرفته با همین رفتنت 5 حرف و 6 نقطه! نثرها را زخمی کردی و کتیبه ی عشق را آرامگاه غزل جوی آب پر شد از آرزو منتظرم با...
-
تجسم یک خاطره...
جمعه 1 مرداد 1389 00:21
نه! نرو... هنوز خیلی حرف ها را نزده ام....! هنوز خیلی چیز ها را نمی دانی...! دیروز... "مویی پریشان نوازش دستی گنه کار نگاهی گرم لبی سوزان گفت و شنیدم... خواست و ماندم..." امروز اما! "مویی پریشان قلبی گنه کار نگاهی سرد لبی گستاخ" خندید گریستم... نشنید و شکستم.... غرید و باریدم و فردا... "من که...
-
مرگ احساس
یکشنبه 27 تیر 1389 15:13
هر بار می نویسم الهام می شود روشن حک می کنم...تار می شود انگار الهام می شود... چه قرار است رخ دهد؟! باز رو به تلخی ام؟!؟ نمی نویسمت... # # # فکرهایت را خوب جمع کن! تو انتخاب کن! # # # "از من که بگذری باورت خواهد مرد و دیگر! نمی توانی دوست بداری...."
-
هوای تو
شنبه 12 تیر 1389 11:24
چشم هایت را که می بندی نیشخند خود را به دلتنگی ام نمی بینی ناتوان تنها نگاه می کنم خط سیاهی به پوسته ی آسمان می کشم پر از شهوت رسیدنم... تو انگار... هوای رفتن داری!
-
تعویق
چهارشنبه 12 خرداد 1389 09:29
شاید شاعر شدنم دیر باشد یا نگاه تو از من سیر باشد شاید تعویق این بهار از توست تا زمستان پیش تو گیر باشد شایدم دربه دری زود نیست. نه!؟ همیشه نباید که پیر باشد حتی اگر دلت با سنگ باشد یا تو نگاهت حکم تیر باشد باید بزنم به آتش این بار سوختنم به پای تقدیر باشد
-
امید آخر
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1389 17:01
برگ برگ تمام دفترم سیاه می شود و روز های عمر من دارد تباه می شود بگو امید آخرم! که دست عاشقت برای قلب خسته ام تکیه گاه می شود؟؟؟
-
برگشتم!
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1389 09:56
گذشته هایم علف هرزند حال را به زوال می سپارم و آینده خاکستر می شود... تا من راحت تر تمام زندگی را بالا بیاورم....!!!
-
پیاده می شم!
چهارشنبه 19 اسفند 1388 10:14
سلام! تا وقتی هستی همه باهات خوبن... حالتو می پرسن... همین که یه مشکلی واست پیش میاد فراموشت می کنن و حتی یه خبری ازت نمی گیرن...!!! متن آهنگ زیبای یاس همراه با دانلود آهنگش.... صورت خسته نگران و بی آرامش و مریض که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ زخمی از خاطرات تلخ دیروز چشم می دوخت به خیابون سرد بی روح با تحمل سنگینی...
-
گیشا
جمعه 30 بهمن 1388 18:49
حالم؟ نه اصلا خوب نیست امشب نمی توان خوابید ؟ از این پهلو به آن پهلو ...! و فکم که تیر می کشد چه می گویم؟ فک هم تیر می کشد؟ احساس مبهم تهوع خاطرات...! چرا ...؟!؟!؟ بی روح، بی حس شاعری به راستی حس دخترکی گیشا دارم گیشایی اجباری....!!!!
-
زمستان!
پنجشنبه 22 بهمن 1388 14:33
چشم تو با من جور است و تدبیر نیست دستم خالی و هیچ مرا تقصیر نیست عشق تو رهایی ست و می دانم هنوز برای عاشق شدن دیر نیست هرروز نگاهت جذاب می شود عشق تو با من نه زمین گیر نیست به دل غم زده تو سر زدی!!! برف و زمستانم این بار دلگیر نیست مبهم نیست این به خدا روشن است که نگاهم با دیگری درگیر نیست
-
دل نوشته های مهـــــــــراز
چهارشنبه 14 بهمن 1388 13:45
سلام به همه ی دوستای خوبــــــــــــــــم: هروقت پست جدید می ذارم و یادگاری های شما دوستای خوبو می خونم یه جمله مشترک تو تمام پست هام بوده: "چرا اینقدر تلخ" منم تصمیم گرفتم از این به بعد تلخ ننویسم و تو پست های بعد *کارای خودمو* بذارم. نظرتون چیه؟؟؟؟!!!!!
-
Everybody's Fool
چهارشنبه 7 بهمن 1388 12:00
perfect by nature درست شده به دست طبیعت icons of self indulgence نشانه هایی از خود بزرگ بینی just what we all need تنها چیزی که ما نیاز داریم more lies about world that دروغ های بیشتری درباره جهانی مجازی که never was and never will be هیچ وقت نبوده و نخواهد بود have you no shame,don't you see me آیا تو شرم نداری .آیا...
-
باید فراموشت می کردم
پنجشنبه 1 بهمن 1388 12:18
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین می کنم حالم ، نه ، اصلا خوب نیست .... تا بعد، بهتر می شود .... فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم! کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی...
-
بهانه
یکشنبه 20 دی 1388 18:00
روز تولدم را فراموش کردی... گفتم گرفتاری. سالگرد آشنائی مان را از یاد بردی... گفتم مشکل داری. زیبایی لبخندم را نادیده گرفتی... گفتم غصه داری. محبت هایم را از یاد بردی... گفتم گله و شکایت داری. ولی حالا خودم را فراموش کردی... نمی دانم چه بهانه ای برای دلم بتراشم؟؟؟!!!