بهار منــــــــــ

بودنت چقدر شعر است

بهار منــــــــــ

بودنت چقدر شعر است

هوای تو

چشم هایت را که می بندی

نیشخند خود را به دلتنگی ام نمی بینی

ناتوان تنها نگاه می کنم

خط سیاهی به پوسته ی آسمان می کشم

پر از شهوت رسیدنم...

تو انگار...

هوای رفتن داری!

هوای تو

مهراز شنبه 12 تیر 1389 ساعت 11:24

نظرات 7 + ارسال نظر

مذاب ها شنبه 12 تیر 1389 ساعت 11:30 http://mozabha.blogsky.com

سلام دوست عزیز مطالب و اشعارتان خیلی به دلم نشست ... من تازه وارد هستم گهگاهی برای دلتنگی هایم مینویسم اگه خواستی میتونی به من سر بزنی... با آمدنت خوشحال میشم ... یکی از دلنوشته های من تقدیم به شما....
آن شقایق که از عشق تو عاشق شده بود

سخت پژمرده شد از دوری تو وقتی شکفت

آن شقایق نگفت عاشقت است

لب فرو بست و چه دلتنگ شکست....

( سایه روشن )

صابر شنبه 12 تیر 1389 ساعت 11:40 http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام ابجی....
خوبی؟؟؟

پر از شهوت رسیدنم...

تو انگار...

هوای رفتن داری!

همیشه همین طوریه نه؟؟؟

مذاب ها شنبه 12 تیر 1389 ساعت 13:16 http://mozabha.blogsky.com

سلام دوست عزیز ممنونم از اینکه به مذاب ها سر زدی ... آره دوست من متن هایی که پایان آها (سایه روشن ) نوشته شده کار های خود من هستن.... من با افتخار شما رو لینک کردم .... به امید دارها و آشنایی های بیشتر.... خدا نگهدار.

مذاب ها دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 09:45 http://mozabha.blogsky.com

میخواهم شب نم باشم پاک و زلال... زاییدهء مه.... و فنا شدهء پرتویی از خورشید... میخواهم شب نم باشم رها شده بر گلبرگی از گل.... یا محیای غلطیدن بر روی سبزه ایی.... یا شاهد شکفته شدن غنچه ایی.... میخواه شب نم باشم ... نگو که این آرزوی بعیدی است.... نه بخدا بعید نیست.... فقط اعتقادی کافیست که مرا شب نم کند.... اتفاقی که مرا زلال کند .... نیم نگاهی به من انداز.... مرا یک شب عاشق کن... مرا یک شب تولد کن... مرا یک شب شب نم کن.(سایه روشن)