بهار منــــــــــ

بودنت چقدر شعر است

بهار منــــــــــ

بودنت چقدر شعر است

ME

من شکسته ام. تو صدایی نمی شنوی؟ صدای شکسته های وجود بی وجود من!

باورهایم مرده اند یا از اول نبودند؟ 

من هنوز عینکم را دوست دارم. صورتم را پشت عینک دودی ام پنهان می کنم و .... 

من هنوز هم حرف هایم را نزده ام. تو هنوز خیلی چیزها را نمی دانی. من امشب نوشتن را کنار می گذارم و دیگر نه قلم به دست می گیرم و نه هیچ کیبوردی انگشت هایم را لمس می کند.  

من سکوت می کنم! سکوت...! سکوتی که برایم سنگین است! 

تو دانسته بودی نوشتن را دوست دارم و تو را ...! 

من بی تو برای همیشه تنها مانده ام... من مانده ام و خدایی که می گویند همین نزدیکی هاست  

  

 ***

پ.ن۱ : ننوشتن واسم خیلی سنگینه!  

 

پ.ن۲ : یه چیزایی هست که هیچ وقت تو کتم نمی ره! 

 

پ.ن۳ : چیز جدیدی نمی نویسم اما وبم تعطیل نمی شه کارای قبلی مو می ذارم تو وبلاگ!